مردی که خودش را خورد

مردی که خودش را خورد

اشعار بنیامین پورحسن
مردی که خودش را خورد

مردی که خودش را خورد

اشعار بنیامین پورحسن

جای خالی ات در گیومه

شب ها تو نت به نت به دلم “شور” می شوی

فردا که شد دو…سل..دو..”ماهور” می شوی

یادآور  سماع   دراویش  عاشقی

وقتی که کوک با دف و تنبور می شوی

موسیقی شگرف غزل های حافظی

با این ردیف ها چه قَدَر جور می شوی!

من جرعه جرعه از لب تو مست می شوم

تو خوشه خوشه دختر انگور می شوی

می تابی و تمام تنم چشم می شود

بخت منی و آخر سر کور می شوی

……….

بی بی دل تویی که به اعجاز خال خود

همواره حکم بازی پاسور می شوی

می خواهم از تو دل ببرم دست آخری

یک دفعه از برابر من دور می شوی

……….

(…..)حسرت عمیق منی در تمام عمر

-مابین این گیومه “تو” منظور می شوی-.

نظرات 2 + ارسال نظر
زارا یکشنبه 24 شهریور 1392 ساعت 02:54

شعراتون یک از یک زیباترن
آفرین به این قلم

مانا باشید

خیلی متشکرم خانم مفاخری عزیز
محبت دارین

نوید دانایی دوشنبه 4 شهریور 1392 ساعت 20:58 http://parvaz-ta-khorshid.blogsky.com/

سلام شاعر
قلمتون بیداد می کنه
ممنونم که به ما هم فرصت لذت بردن از این اثر زیبا رو دادین
برقرار باشید

سلام دوست و برادر عزیزم جناب دانایی
یک دنیا سپاس برای همراهی تان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد