مردی که خودش را خورد

مردی که خودش را خورد

اشعار بنیامین پورحسن
مردی که خودش را خورد

مردی که خودش را خورد

اشعار بنیامین پورحسن

کوچه ی اختر


در قفس مرده ترین حالت یک انسانم
من رَکَب خورده ترین حالت یک انسانم

خونی ام! مثل خراشی به تن خاطره ها !
مثل "بلوار کشاورز" , پس از عاشورا

لب دریا برسانید مرا دست به دست
آخر این شهر چقدر از همه جا بن بست است!

دلم اندازه ی یک دشت هوا می خواهد
فرصت معجزه ی سبز تو را می خواهد

ریشه ی کاج , قد سرو , و یک جنگل راش !
شهوت رویش نو در کمـــــر جنگل باش

عکس این پنجره را خوب به خاطر بسپار
توی قابی که کج آویخته ام بر دیوار

قلبم اندازه ی بی طاقتی ام تیر کشید
ذهنم اندازه ی یک فاجعه آژیر کشید

تو هم اندازه ی این فاجعه را می دانی
زیر لب بغض کنان از ته دل می خوانی :

(گرگ ها خوب بدانند در این ایل غریب
گر پدر مرد تفنگ پدری هست هنوز

گر چه مردان قبیله همگی کشته شدند
توی گهواره ی چوبی پسری هست هنوز

آب اگر نیست نترسید که در قافله مان
دل دریایی و چشمان تری هست هنوز ) ***
.........
من به پابوس خطر می روم ای آدم ها!
روح صد سرو تناور طلبیده ست مرا

من وصیت شده ام از خودِ منصور به بعد
راه ها تازه یکی می شود از گور به بعد

بغض ما را بگذارید که باران بشود
نگذارید که این شهر بیابان بشود

نگذارید که پیمانه به پایان برسد
هر چه انگور کپک خورده به مستان برسد

بعد مرگم به تنم یک کفن سبز کنید
زیر رگبار غزل روح مرا قبض کنیــــد

کار تدفین مرا نیز به کرکس بدهید
برگ آزادی من را به "اوین" پس بدهید.

شاید از نقطه ی پایان امید آغازی.....
شاید از سرخ ترین حنجره ها آوازی.....

شاید از لای ترک های قفس یک جوری...
شاید از تنگ ترین روزنه ها یک نوری....

شاید این تعزیت محض سرآخر روزی.....
شاید از عمق شب "کوچه ی اختر" روزی....



پانوشت:
****شعری منتسب به دکتر رهنورد

نظرات 12 + ارسال نظر
امین یکشنبه 26 مهر 1394 ساعت 10:52 http://shahrokhi.me

حتی به دانستن نام چنین شاعری باید افتخار کرد.
واژه واژه ابیات شما رو بوضوح مقهور قدرتت در سرایش می بینم.
شعر شما از واژه بزرگتره!

خیلی آفرین داری بنیامین عزیز!
چشم بدت دور.
آفرین!

بسیار عزیزی دوست گلم
خوشحالم که با حضور مهربانت انگیزه می بخشی
سپاس ها امین عزیز

ماه خراسان پنج‌شنبه 15 آبان 1393 ساعت 08:45 http://hoodeh.blogfa.com

بعد مرگم به تنم یک کفن سبز کنید
زیر رگبار غزل روح مرا قبض کنیــــد

کار تدفین مرا نیز به کرکس بدهید
برگ آزادی من را به "اوین" پس بدهید.

سلام بنیامین عزیزم
اعجوبه شعر و ادب سرزمینم
تازه می فهمم شعر یعنی چه
خودت خوب می دانی من عاشق شعرهای خوب هستم
در تمام عمرم چنین شعری زیبا نخوانده بودم و بی انصافی ست که از این شاهکار راحت بگذرم.
من 48 سال است شعر می گویم و از زمانی که با شما و دیگر دوستان فرانو سرا آشنا شدم فهمیدم اگرچه فرصتم بسیار کم است ولی در همین چند روز عمر باقی مانده باید تلاش کنم.
تلاش نه برای آنکه بگویندطارق هم شعرهای خوبی دارد ، نه بلکه درسی شود برای جوشش و حرکتِ آن کسانی که دوست دارند در یک نقطه بمانند و هیچ حرکت و جنبشی را دوست ندارند.
شاید شعرم بقول دکتر شریعتی سوتکی شود ...
تو نه تنها زیبا می سرایی بلکه شعرت حرف ها دارد، شجاعت تو ستودنی است و افسوس می خورم چرا همه ی مردم کشورم نباید تو را بشناسند و چرا باید در پستو ها شاعران ناب سرای مان همیشه پنهان بمانند.
این چرا ها گاهی مرا به مرز جنون می کشاند و بارانی ام می کند.
من از شما بسیار آموختم و اکنون وبگاه شما نیایشگاهم خواهد شد ، هر موقع فرصت کنم می آیم به زیارت اشعار آسمانی که چه عرض کنم ، اشعار کهکشانی ات
خدا می داند دوستت دارم و تنها از خدا برایت صبر و استقامت و سلامتی آرزو می کنم .
امیدوارم خداوند از این ریشه متبرک نهالان شعر و ادب را بیافریند تا در همیشه ی تاریخ کشور ما دارای شعرایی بزرگ و آزاد اندیش باشد.


در پناهِ دادار مهربان
ارادتمند شما - طارق خراسانی

سرور و استاد ارجمندم جناب خراسانی نازنین
در تمام مدت آشنایی با شما همواره مشمول لطف و محبت بی دریغ شما بوده و هستم.
توان سپاسگزاری ندارم در برابر دریای بیکران مهر شما.
یکی از اتفاقات خوب زندگی ادبیم قطعا آشنایی با شما بود.
صمیمانه ترین سپاس های بنده رو پذیرا باشید.
آفتاب حضورتان همواره دور از آفت ابرهای سیاه باد.

دلهای گیج چهارشنبه 14 آبان 1393 ساعت 13:57

سلام
زیبا
با خوندن شعراهاتون اولین سوالی که به ذهنم میاد این هست که شاعر با چه پشتوانه فکری تونسته اینقدر منسجم ذهنیاتش رو به شعر وارد کنه.
و واقعا به جوابی نرسیدم جز پرسش از خود شما.
میدونم این سوال ، رایج نیست و اصلا درست نیست!
لطف میکنید اگر کمی از جهان بینی شعریتون هم بگین...
تفکر و توصیه ها... سبک مورد علاقه و کتابهای مورد علاقتون...
میخواستم نظر رو خصوصی کنم که اینجا همچین گزینه ای نداشت :)

سلام دوست عزیزم
ممنونم برای حضور ارزشمندتون
البته سوالتون خیلی کلیه و در واقع فضای بهتری برای گفتگو در این مورد طلب می کنه تا به صورت مفصل به جوانب مختلف سوالات شما پرداخت.
اما به صورت خلاصه وار عرض کنم بخشی از پاسخ شما برمیگرده به تکنیکی که هر شاعر برای سرودن اتخاذ می کنه و ازش بهره میبره.
این تکنیک طی سالها و با آزمون و خطا بدست میاد و لزوما برای شاعری دیگه کاربردی نیست.
مثلا در مورد انسجام و حفظ ارتباط مناسب عمودی به شخصه خیلی روی این نکته حساسم و سعی می کنم کلمات و تعابیر حداکثر پشتیبانی و حمایت از همدیگرو داشته باشن.
اگر هر بیت و مصراعی ساز خودش رو بزنه و واژگان به استخدام در آمده یکی از شرق باشه و یکی از غرب خب تکلیف از اول معلومه که شعری پردست انداز و ناهموار خواهیم داشت.
شعر باید دارای یکنواختی ظاهری و باطنی باشه.
ظاهری همون حمایت و ارتباط مناسب کلمات و تصاویر و تعابیر از همدیگه ست.
. باطنی همون ارتباط معنایی مناسب و حفظ سیر روایی منطقی از ابتدا تا انتها.
از تکنیک های بنده در سرودن اینه که ممکنه از اول کل فضای شعر به صورت انتزاعی در ذهنم شکل بگیره.
سپس به طراحی کاراکترهای ماجرا می پردازم.
و زاویه ای که راوی باید با فضا داشته باشه.
یعنی اتفاق ابتدا در ذهن میفته و سپس شعر میشه.
تکنیک بعدی اینکه ذهنم رو باز میذارم و بداهه مینویسم.
هر چیزی و با هر مضمونی.
در بین چندین بیتی که مینویسم یک بیت حتما پیدا میشه که برام الهام بخشه و همون در واقع سرنخ من میشه برای ورود به فضای اتفاق.
همون یک بیت به من میگه قالب شعر چی باشه و وزن چی باشه و.....
در ادامه چند بیت دیگه مینویسم که در واقع این ابیات میشن ستون های شعرم.
اینها محورهای شعرم میشن که مسیر و سیر روایت رو مشخص می کنن برام.
و در نهایت اضافه کردن چندین بیت به ازای هر بیت محوری و در نهایت پرداخت کل شعر.
شاعر اگر بخواد ادا در بیاره قطعا شعرش تصنعی میشه و مهندسی شده.
شاعر باید شعرش رو قبل از سرودن زندگی کرده باشه(چه به صورت واقعی چه به صورت ذهنی)
باید تمام موقعیت ها رو تجربه کرده باشه تا شعرش باورپذیر باشه.
باید از شعار دادن پرهیز کرد و تنها زاویه ی نگاهی رو که فضای شعر داریم رو به خواننده منتقل کنیم تا از اون زاویه ببینه و خودش تفسیر و تعبیر خودش رو داشته باشه.
در مورد جهان بینی اشعارم
ببینید دوست عزیز من خودم رو شاعری واقع گرا"رئالیست" می دانم و با آرمان گرایی و ایده آلیسم کاملن مخالفم
ایده آلیسم رو نوعی مخدر برای ادبیات متعهد میدونم.
نگاهم بیشتر به پیرامونم هست و برجسته کردن تلخی ها.
معتقدم به اندازه ی کافی و بسیار بیشتر از اندازه ی کافی از شیرینی ها و گل و بلبل و ساقی سیمین ساق و .....گفته شده و شعر فقط اینها نیست.
تفکر و توصیه...کتاب های مورد علاقه...
توصیه می کنم کتاب زیاد بخونید و فیلم زیاد ببینید
با خوندن هر کتاب و یا دیدن یک فیلم در واقع ما جهان رو از چشم دیگری می بینیم
این اتفاقی خیره کننده ست مانند اینکه بیش از دو چشم برای دیدن داشته باشیم.
از بین کتاب ها من علاقه ی شخصی م به رمان های کلاسیک و فلسفه ست.
اینها مواردی بود که تیتروار به عرض رسوندم اگر توضیح دیگه ای لازم میدونین بفرمایید تا عرض کنم.
اگر هم میخواین برام خصوصی بنویسید کافیه بالای کامنتتون قید کنید که "خصوصی"
و راه پاسخگویی رو هم قید بفرمایید
متشکرم

عابرتاریخ چهارشنبه 14 آبان 1393 ساعت 01:28 http://aberetarehk.blogfa.com

پائیــــز تــو ای صاحب فِـــردوس جهان

بَرروی زمین چیست بهشتی که خزان

یارب گِـلــه صَــــدســال نیارم بــه زبان

بَــدجائــی،ایـسـتـاده تـقــــویــم زمان
(عابــرتاریـخ)

راثی پور سه‌شنبه 13 آبان 1393 ساعت 11:07 http://siolishe.blogfa.com

سلام و عرض ادب خدمت شما شاعر عزیز

اجازه می خواستم از آثار زیبایتان در ماهنامه اینترنتی سیولیشه استفاده کنم

منتظر جوابتان هستم

سلام و عرض ادب دوست عزیز
با ذکر نام بلامانع است.
باعث افتخار بنده ست
مانا باشید

شهریار شفیعی سه‌شنبه 6 آبان 1393 ساعت 04:09 http://shahryarshafiee.blogfa.com

سلام و درود
دعوتید بزرگوار به خوانش سپیدی
چشم انتظار نقد و نظرتان

سلام عزیز دل برادر

آیدا دوشنبه 5 آبان 1393 ساعت 10:30



عالی شاعرم عالی.
درود

یک دنیا سپاس آیدای عزیز
لطف کردید

علی اسماعیلی یکشنبه 4 آبان 1393 ساعت 20:44 http://aliesmaeili70.blogfa.com/

سلام جناب پورحسن.
مرسی..تضمین فوق العاده قشنگی داشت..
حضور دوباره منصور درشعرتون هم خالی ازلطف نبود.
من وصیت شده ام از خودِ منصور به بعد
راه ها تازه یکی می شود از گور به بعد
با ارزوی بهترین ها

سلام علی جان
ممنونم که اینجا هم لطف همراهی شما رو دارم
خوشحالم که پسندیدی

سلام بزرگوار
بسیار زیبا بود دستتون دردنکنه
اشعارتون همیشه خواندنیست
زور سه پاس

سلام کاک باران عزیز
متشکرم برای نگاه مهربان و لطف سرشار شما
لطف کردی دوست عزیز

ارزو نوری شنبه 3 آبان 1393 ساعت 11:34 http://973.blogfa.com

خونی ام! مثل خراشی به تن خاطره ها !
مثل "بلوار کشاورز" , پس از عاشورا

آرزوی عزیز

نگار حسن زاده جمعه 2 آبان 1393 ساعت 21:26 http://havalitanhai.blogsky.com

سلام و عرض ادب و ارادت و احترام استاد پورحسن عزیز
هرموقع که شاهکاری از شما میخونم علاقه ام به دنیای ادبیات دوچندان میشه
سپاس از خلق این اثر باشکوه و فاخر
به واقع جذاب،زیبا و بی نظیر بود
واقعا لذت بردم
درود بر شما استاد عزیز و گرانمهر
قلم تواناتون نویسا
یازهم شاهکاراتونو خواهم خواند

سلام و عرض ادب خدمت شاعر توانا و خوش قریحه سرکار خانم حسن زاده
از اینکه اینطور بزرگوارانه مشوق و همراه هستید صمیمانه سپاسگزارم
از داشتن دوستان گلی چون شما به خود می بالم

شکوفه عبدلی جمعه 2 آبان 1393 ساعت 20:00

سلام و عرض ارادت جناب پورحسن گرامی
سپاس از شعر بسیار زیباتون که از روح بزرگتون سرچشمه میگیره.
خدا نگهدار شما و روح بزرگتون باشه.
پرحرفی خواهر کوچتان رو ببخشید.

سلام و عرض ادب خدمت بانو عبدلی گرانمهر
روح بزرگ از آن دوستان بزرگواری چون شماست که همیشه مشوق من با تمام کاستی هام هستید.
سپاس بی پایان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد