مردی که خودش را خورد

مردی که خودش را خورد

اشعار بنیامین پورحسن
مردی که خودش را خورد

مردی که خودش را خورد

اشعار بنیامین پورحسن

جیغ

روی زخمم به غیر دست خودم هیچ دستی نمک نمی پاشد

(تا توانی دلی به دست آور دل شکستن هنر نمی باشد ! )


خسته ام از هراس بیداری از جهانی که مردگی کردم

( تا توانی) بگیر دستم را تا به خوابی عمیییییق برگردم


از جهانی که مردگی کردم لاشه ای آش و لاش بر جا ماند

هر کسی که به دادمان نرسید روی این لاشه فاتحه می خواند!


توی مغزم هزار آلت زشت گرم تکثیر نسل خود بودند

کرم هایی حلال زاده که خوب، شکل اجداد و اصل خود بودند


[ _ مثل اینکه قرار بر این بود ما جهان برابری باشیم!

مثل اینکه قرار بر این بود گوسفندان بهتری باشیم! ]


از رسالت مرا تهی می کرد "جلجتا"یی که بر صلیبم بود

یک مسیح شکست خورده و منگ ،قرن ها بعد توی جیبم بود


قرن ها بعد زیر بمباران ،از رسالت مرا تهی می کرد

جنگ های جهانی چندم کل تاریخ را ..... می کرد


از رسالت مرا تهی می کرد ،ارتش نازنازی نازی

با خودم ناامید می گفتم: "تو به هیتلر همیشه می بازی!"



[ _ مثل اینکه قرار بر این بود ما جهان برابری باشیم!

مثل اینکه قرار بر این بود گوسفندان بهتری باشیم! ]


هر کسی می رسید حقت را طبق قانون خود وتو می کرد

و تو را با تمام بی برگی ت توی این مزرعه درو می کرد


توی چشمان ساده انگارت هر کسی می رسید زیبا بود

بدنت را کبودتر کردند ، هر کسی می رسید تیپا بود


هر کسی می رسید حقش بود که تو را از همه نهان بکند

هر کسی می رسید حقش بود که تو را باز امتحان بکند


[ _ مثل اینکه قرار بر این است پشت کنکور دیگری باشیم!

مثل اینکه قرار بر این است آزمون سراسری باشیم باشیم! ]


به رفیقان ناجوانمرد و دشمنان شفیق معتقدم

من به ایمان سست رگ هایم زیر تیزی تیغ معتقدم


از جهانی که مردگی کردیم آتشی نانجیب برجا ماند

[ _ به اثر بخشی CO2 بر دفع هر چه حریق معتقدم ! ]


خسته ام از جهان بی سر و ته ،خسته ام از هراس بیداری

( تا توانی ) ببند چشمم را من به خوابی عمیق معتقدم !


از سکوتی که کردی و کردم حرف های نگفته باقی ماند

من به اعجاز آخرین فریاد من عمیقا به جیغ معتقدم !


نظرات 8 + ارسال نظر
محسن جمعه 14 اسفند 1394 ساعت 01:16

درود بنیامین عزیز
نگاه متفاوت شما واقعااا تحسین برانگیز و قابل ستایشه
اصلا دوس ندارم جنبه ی مقایسه بشه ولی از نظر دیدتون به جامعه و خلاقیت شعریتون منو یاد شعرای یغما گلرویی میندازه
بسیااااار زیبا و دلنشین هس اشعارتون و سیر نمیشم از خوندنشون

درود بر شما محسن عزیز
از بخت بلندم در ادبیات همراهی دوستان زلالی چون شما نصیبم شده
و اگر ذوقی هست از مدد همراهی شماست.
یک دنیا ممنونم که بی دریغ مهربانید

maryam koochaki چهارشنبه 10 تیر 1394 ساعت 11:00 http://rohab60.blogsky.com

سلام بنیامین عزیز
مثل همیشه از خواندن اشعار زیبای شما لذت بردم.
با آرزوی موفقیت های روزافزون.

سلام و عرض ادب دوست فرهیخته مریم بانوی عزیز
بسیار خوشحالم که در اینجا هم لطف حضور شما یار و همراهم بود
با آرزوی بهترین ها برای شما

GhAzal چهارشنبه 20 خرداد 1394 ساعت 15:15

Khasteaaaam az haras bidari.........zibaaa zibaaaaa

هزاران سپاس غزل عزیز
محبت کردید
یک دنیا ممنونم مهربان

نگار سه‌شنبه 19 خرداد 1394 ساعت 18:15 http://havalitanhai.blogsky.com/

از رسالت مرا تهی می کرد ،ارتش نازنازی نازی

با خودم ناامید می گفتم: "تو به هیتلر همیشه می بازی!"


سلام و عرض ادب و احترام استاد بزرگوارم
وقت بخیر
امیدوارم حالتون خوب باشه

بازگشتی داشتم برای مرور مجدد اشعار زیباتون خصوصا تو این چند وقتۀ اخیر که از شانس خوبم دیدم شعری جدید منتشر کردید

مثل همیشه بی نظیر و زیبا و خارق العاده بود

لذت بردم

بسیار بسیار بسیار عالی بود

شاد وسلامت باشید همیشۀ ایام

سلام و عرض ادب بانو نگار عزیز شاعر توانا
سپاس بی پایان منو به خاطر لطف و حمایت بی دریغ و همیشگی تون پذیرا باشید
به داشتن دوستان مهربانی چون شما می بالم
مانا باشید

علی اسماعیلی شنبه 16 خرداد 1394 ساعت 19:30

سلام برادر عزیزم.
یکی از کارای خاصتون بود که طعنه های جالبی داشت.
از بیت سوم گرفته که دنیایی از وهم ها و باورهای تزریقی به ذهن رو اونطور ترسیم کرده تا کنایه های اواسط شعر به اتفاقات تاریخی و فجایع پراز طنز سیاه.
یاد کار گروتسکتون افتادم.
لذت بردم واقعا..هرچند این تلخی دامنه دار شعرهاتون همیشه حامل درده...
شادوسلامت باشید

سلام و عرض ادب علی عزیزم
بی نهایت از حضور عزیز و تاییدت خوشحال و سپاسگزارم
خوشحالم که مورد پسندت بوده
مانا باشی عزیزم

آیدا شنبه 16 خرداد 1394 ساعت 01:28

من به خواب عمیق معتقد....محتاجم

همه به خوابی عمیق معتاجیم!!!
آیدای عزیز.....درودها

شکوفه عبدلی جمعه 15 خرداد 1394 ساعت 22:45

سلام
برای بار چندمه میخونمش.فوق العاده س بی نظیره تکان دهنده س
منو یاد شعرهای آقای علیرضا آذر میندازه.
خیلی لذت بردم

سلام مجدد دوست خوبم
گوارای طبع و روان شما باد
سپاس ها

سلام بر آقای متفاوت
هر چی بگم تکراریه
فقط به احترام این همهتفکر و خلاقیت می ایستم و کف میزنم


آدرس وبلاگم رو هم مجبور شدم تغییر بدم یعنی اون وبلاگ رو دیگه نمیشه ازش استفاده کنم.
خوشحال میشم به وبلاگ جدیدم سر بزنید.

سلام و عرض ادب شکوفه بانوی عزیز
خیلی خیلی متشکرم به خاطر این همه لطف و انرژی مثبت
و خوشحالم از اینکه مورد توجه و پسندتون بود
آدرس وبلاگتون متاسفانه خیلی درهم تایپ شده و نمیتونم واردش بشم.
اگر امکان داره مجددا برام بفرستیدش.
یک دنیا ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد