تا چند پشت قبل به چنگیز می رسم
اصلا به یک قبیله ی بدمست می خورم
من راه اولم که به پایان نمی رسم
من راه آخرم که به بن بست می خورم
بین هزار و سیصد و پنجاه و هفت راه
بعد از هزار و سیصد و پنجاه و هفت روز
بعد از هزار و سیصد و پنجاه و هفت شب
ساعت به خواب می رود و من به خواب تر
ساعت به خواب می رود و می روم عقب
ما متهم شدیم به تکرار اشتباه !!
ما متهم شدیم به خونخواری زمین
ما متهم شدیم که باران نمی زند
اصلا به ما چه که , پدری گریه می کند؟!
اصلا به ما چه که , پدری قبر می کند ؟!
ای تف به روی این شب ناساز روسیاه !!
انسان تمام شد , و گلی رفت روی مین
انسان تمام شد , و گلی رفت زیر تانک
بعد از عبور "یکصد و هفتاد و پنج "سرو
جنگل مصادره شد و افتاد دست بانک
ما قوم نابرادر و "ما هیچ , ما نگاه " *
پرده کشیده شد , و یکی مثل خرس خورد
پرده کشیده شد , و یکی برد تند و تیز
پرده کشیده شد , و یکی هیچ کم نداشت
پرده کشیده شد , و یکی رفت پشت میز
سیفون کشیده شد , و یکی رفت توی چاه !
* توضیح : عنوان آخرین کتاب زنده یاد سهراب سپهری.
بین هزار و سیصد و پنجاه و هفت راه
ما متهم شدیم به تکرار اشتباه!!...
سپاس...
سپاس ها نازنین
حضور ارزشمندتان مایه ی دلگرمی ست
سلام استاد
بسیار بسیار زیبا و پخته و پر از حرفای ناگفته س شعرتون.
همیشه ادمو غافلگیر می کنید با اشعار زیباتون.
قلمتون رام
سلام و عرض ادب شکوفه بانوی مهربان
متشکرم از لطف عالی سرکار
خوشحالم که نوشته هام مورد پسندتونه
طراحی بسیار جالبی داره این شعر : شروع و پایان حساب شده و نقب به تاریخ و کنایه تیز و سخت شعر و ...قالب . از خوندنش لذت خاصی بردم.
خوشحالم که مورد طبع لطیف شما واقع شد
یک دنیا سپاس ْآیدای عزیز برای حضور ارزشمندت