-
آدمک ها
یکشنبه 3 خرداد 1394 22:32
یک زن درونم ایستاده آن ورِ پرده یک زن که مثل سگ دمادم بچه آورده [ از هر طرف درد و بخونی آخرش درده ! ] در من زنی که سینه هایش را عمل کرده. ماشین , درونم یک نفر را زیر می گیرد مردی درونم خواب می بیند که می میرد از درد دارد مغز خود را گاز می گیرد یک عمر با افکار خود بحث و جدل کرده. یک دختر زیبا درونم با کتِ جین اش سیگار...
-
به تماشای کوچ درناها(2)
پنجشنبه 31 اردیبهشت 1394 09:00
می خواهم امشب از تو یک امضا بگیرم تضمین کنی که, توی قلبت جا بگیرم ای موج رویا در دل شب های بندر! باید تو را از آخرین دریا بگیرم این جاده خیلی چیزها از من گرفته پا می شوم تا زانوانم را بگیرم پا می شوم تا گرگ ها در خواب هستند تا که سراغت را از آهوها بگیرم تا که سراغت را از عطرت روی دستم از لحظه هایی که کنارت خوب هستم از...
-
لالایی
چهارشنبه 23 اردیبهشت 1394 11:47
از جهانی به تنگی تابوت با لبانی که خورده مهر سکوت با سلامی به گرمی باروت عرض به , خدمت مبارکتان ↓ ننگ و رسوا چنان خرِ دجال - بدترین حال ممکن است این حال ! - ای جناب محول الاحوال ! حال ما را به قبل برگردان . ما گرفتار نکبت خویشیم سوگوار مصیبت خویشیم پایمال رعایت خویشیم اختراع بدی ست این انسان ! گرچه گردن کلفت و بدذاتیم...
-
دکلمه
یکشنبه 9 فروردین 1394 23:41
دکلمه ی شعر مشترک " پروانگی ها " را با صدای گیرا و بسیار زیبای دوست هنرمند و عزیزم آرمان بشنوید. آرمان جان یک دنیا سپاس شعر از : بنیامین پورحسن / فرانک خلیلی دکلمه : آرمان
-
دکلمه
شنبه 8 فروردین 1394 01:17
دکلمه ی شعر "عشق به صرف هویج و چماق" با صدای گیرای دوست خوبم جناب آرمان را از اینجا می توانید گوش کنید. همین طور از اینجا می توانید دکلمه ی شعر "از تو...برای تو" را گوش کنید. آرمان عزیز بی نهایت سپاسگزارم.
-
جهانی بدون تو , جهانی بدون من
چهارشنبه 27 اسفند 1393 23:01
"مش حسن*" گاو خوشگلش را بست در طویله به صرف یونجه و جو غافل از اینکه قصه بی رحم است آی مشدی!! کجای کاری تو؟! ↓ ..... ..... پشت هر مرد یک زنِ تنهاست پشت هر مرد خنجر تیزی ست اینکه گرگ مودبی باشی راه خوبی برای خون ریزی ست. پشت هر زن تمامِ تنهایی پشت هر زن سکوتِ اجباری ست اینکه یک مادیان زیبایی شرط کافی برای...
-
به تماشای کوچ درناها
سهشنبه 19 اسفند 1393 23:49
با همین شعر می توان گم کرد پا به پایت هراس فردا را پرت کرد از فراز ابروهات "شیش دانگ" حواس فردا را در همین شعر می توان طی کرد کل این راه را , و باز دوید در کنارم بخواب دختر جان! در همین شعر می شود خوابید! گونه هایت , لبت , و دستانت _ دست و دلباز های اندامت _ حسرت دست های این مرد است مردِ محلول در تهِ جامت...
-
آقای گرگ ! خانم آهو !
جمعه 8 اسفند 1393 10:02
این یک بلیط یکطرفه سمت ناکجاست این یک سفر به شهر تو از پشت پنجره ست این قتل عام داشته هایم بدون توست این گور دسته جمعی یک عمر خاطره ست ↓ .......... با او نشسته ای و سرت گرم بوسه است با آدمی که مثل من از تو خدا نساخت حالا تویی برابر یک اتفاق لُخت با آدمی که جنس تو را خوب می شناخت!! مثل کسی که بال در آورده و رهاست می...
-
((از تو , برای تو))
پنجشنبه 18 دی 1393 18:06
"پرواز را به خاطر بسپار....." "فروغ" اینجا اسیر لعنت زنجیر و میله ام اینجا پرنده ای ست که رنجور و مردنی ست یک سو منم گرسنه ی عمری ندیدنت یک سو غمت که با همه تلخی ش خوردنی ست یک سو تویی و لب به لب از من تهی شدن _لب های نیمه باز تو بر لب فشردنی ست _ یک سو قرار ماست و تکرار غیبت ات آیا کجای فاصله از...
-
ویرانه ها
جمعه 7 آذر 1393 10:28
سر روی بالش می گذارم [جای تو خالی ست] عطرت تمام خاطراتم را قرق کرده دستم به دور گردنت در عکس خشکیده بد جور مرد قصه ات امشب کم آورده "بدجور" یعنی اینکه دیگر دست ها بالا "بدجور" یعنی اینکه دیگر آخر بازی ست "بدجور" بخش عمده ای از ذهن من هستی این با تمام آنچه کردی در تناقض نیست از آنچه که...
-
عشق به صرف هویج و چماق
جمعه 16 آبان 1393 09:30
به نوبرانه ی لب در اوان فروردین به چشم بی پدرت این ستمگر بی دین به زنده رود سرازیر از شیار تنت به اصفهان پر از نقش زیر پیرهنت به دست های لطیفت که منبع رویاست و مرتع و وطن و خاستگاه آهوهاست به آن قبیله ی کولی که در تنت مخفی ست به چتر صورتی ات که , نماد هم سقفی ست به گازهای غلیظی که از لبت دادی و ناگهان به دلم اتفاق...
-
کوچه ی اختر
جمعه 2 آبان 1393 14:39
در قفس مرده ترین حالت یک انسانم من رَکَب خورده ترین حالت یک انسانم خونی ام! مثل خراشی به تن خاطره ها ! مثل "بلوار کشاورز" , پس از عاشورا لب دریا برسانید مرا دست به دست آخر این شهر چقدر از همه جا بن بست است! دلم اندازه ی یک دشت هوا می خواهد فرصت معجزه ی سبز تو را می خواهد ریشه ی کاج , قد سرو , و یک جنگل راش !...
-
روزمره گی های یک آدم برفی در چهار اپیزود
شنبه 5 مهر 1393 01:51
در چاردیوار اتـــــاقی تنگ محبوسی بی پنجره _ این بدترین ابزار جاسوسی _ دیگر به چشم کور آدم ها نمی آیی در تنگنای چشم شان آرام می پوسی ماندی کدامش را درون شعر بنویسی: سیاره بودن در مدار ذهن تیفوسی؟ جراحی اندیشه بر تخت تناقض ها؟ چاقوی شک بر هیکل ایمان موروثی؟ خود را پس از یک عمر توی آینه دیدن گریه به قصد خودکشی در حین...
-
سگ لرزه ها
جمعه 27 تیر 1393 09:33
داری خودت را می تکانی توی رویاهات از تو به جز کابوس هایت در نمی آید خوش باورانه منتظر هستی یکی....شاید.... اما برایت حوصله , هم سر نمی آید. هر روز توی آینه کم می شود از تو هر روز بیش از روزهای پیش می میری در حسرت آغوش هایی که حرامت شد خود را میان بازوانت سفت می گیری. از بخت بد باید میان این همه آغوش دلخواه زن های خراب...
-
خراش خاطرات بر قامت درخت
پنجشنبه 29 خرداد 1393 20:19
اتفاق بزرگ زندگی ام ! کی می افتی میان آغوشم؟ من که عمری نخورده مست توام ،کی تو را جرعه جرعه می نوشم؟ کی قرار است آنکه می خواهم ، ته فنجان فال من باشی؟ یا که اصلا بگو چگونه؟ کجا؟ کی قرار است مال من باشی؟ این سوالات مرد زندانی ست ، در اتاقی که عین سلول است در قبال دلی که می شکند ، آنکه رفته همیشه مسوول است. بار سنگین...
-
فاتح امیرآباد
شنبه 24 خرداد 1393 08:57
"گامها میگویند که مرد آیا در راه خویش گام میزند یا نه: پس راهرفتن را بنگرید آنکه به هدف خویش نزدیک میشود رقصان است." "چنین گفت زرتشت" اثر نیچه. نسل تو نسل بی کسی بوده نسل یک عمر پشت پا خوردن نسل "بیلاخ" های پی در پی نسل از خلق و از خدا خوردن. مرگ را نائب الزیاره شدن دور باطل به دور...
-
هذیان های یک عابر تکراری
پنجشنبه 18 اردیبهشت 1393 20:52
در کوچه ی تنگ شما من عابری تکراری ام من حاصل جمع تب و تشویش و شب بیداری ام تا صبح روی سطح نمناک غزل می بارمت آیا تو هم در تختخوابت تا سحر می باری ام؟ بانو!نمی آیی چرا امشب کنار پنجره ؟! تا که به دستان خداوند جنون بسپاری ام ما در کنار هم همیشه زوج مفرد بوده ایم چون در کنارت کمتر از یک واحدِ آماری ام می خواهمت بدجور و...
-
عشق به شرط چاقو
پنجشنبه 11 اردیبهشت 1393 01:30
سوء برداشت های شخصی یا اینکه نوعی مسامحه بوده ست این وسط ما بهانه ای بودیم عشق وجه المصالحه بوده ست. ........ عشق مان جرم محرز ما بود ما به درد کسی نمی خوردیم طبق قانون جنگل این قوم باید از فرط درد می مردیم. کل این شهر مثل زندان شد "طا"ی طاقت خمیده تر از قبل چاک ها را عمیق تر کردند "دال" دل را...
-
آلزایمر
پنجشنبه 11 اردیبهشت 1393 01:25
از مغز من تنها "مداری مجتمع" باقی ست "سیگنال"ها مغشوش و نامفهوم می آیند من یک "ربات"م دیگران من را نمی فهمند [این "دیگران" جز توله ی انسان نمی زایند!] ................ سیگار چندم بود که.....؟[یادم نمی آید] من داشتم تنهایی ام را دود می کردم سیگار چندم بود که من داشتم خود را پاکت...
-
از برکه های آینه
جمعه 11 بهمن 1392 01:30
ای مستی شبانه ی من , نشئه گی ناب! ای دختر عشیره ی شعر و شب و شراب ! ای جانِ منتشر شده در تو به توی من ای پیش شاعران همه ی آبروی من ! ای سوژه ی شکار شدن در کمین شعر ای حاکمِ قرق شکنِ سرزمین شعر ! این مثنوی برای کسی مثل تو کم است این مثنوی سراسرش اندوه و ماتم است بغضی مدام می شکند در گلوی من در حسرت نداشتنت , آرزوی من!...
-
نقد شعر سه...دو...یک(مانیفیست) به قلم سرکار خانم زهره کافی
سهشنبه 1 بهمن 1392 08:29
نقدی تخصصی بر آخرین شعرم توسط منتقد توانا و ارجمند سرکار خانم زهره کافی به رشته ی تحریر در آمد. ضمن تشکر فراوان از ایشان متن کامل نقد ایشان را می خوانیم: واکاوی یک متن، گره خوردگیِ سینما و شعر... در شعری از بنیامین پورحسن سپاس گزارم از آقای بنیامین پورحسن که شعر «سه...دو...یک» (مانیفست) را در این صفحه منتشر کردند و هم...
-
سه...دو...یک (مانیفیست)
جمعه 27 دی 1392 00:09
"پلانِ" خارجیِ عصر...{عصر یخبندان} برای بار هزارم سه ...دو...یکی از ما بپیچ لای خودت در پیاده رو از لرز برای بار هزارم بمیر از سرما. برای بار هزارم بیافت روی زمین بچرخ و غلت بزن این مسیر طی شده را درست مثل پلنگی که چیز خور شده است دوباره قورت بده این پلنگ قی شده را. ............. برای بار هزارم به کودکی...
-
پروانگی ها(شعری مشترک)
پنجشنبه 19 دی 1392 15:06
با سپاس از شاعر خیلی خوب سرکار خانم فرانک خلیلی که در سرایش این شعر همراهم بودند. دور خودم می چرخم و حل می شودم در تو مرزی میان من و این دیوانگی ها نیست آخر کجایی ماه من ؟دورت بگردم من! زیبایی یک عشق جز پروانگی ها نیست. آموختم پروانگی را آن زمانی که دنیا به کار پیله کردن های ممتد بود با اکتفا کردن به شمعی جای خورشیدت...
-
چارپایه (معاشقه ی دو جنازه)
چهارشنبه 4 دی 1392 22:17
((خنک آن قماربازی که بباخت هر چه بودش بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر)) مولانا هنوز از پس این زخم ها تنت گرم است هنوز هستی و پشتم به بودنت گرم است هنوز ردِّ لبانم به صورتت باقی ست و جای بوسه ی من روی گردنت گرم است اگر چه ابری و سرد است روزها اما هوای ناحیه ی چشم روشنت گرم است درست مثل گذشته _گذشته های عزیز_ سرم به چیدن...
-
منصور (تقدیم به کرکس ها)
پنجشنبه 16 آبان 1392 11:55
(( پس پای هایش ببریدند. تبسمی کرد و گفت: «بدین پای سفر خاک می کردم. قدمی دیگر دارم که هم اکنون سفر هر دو عالم کند؛ اگر توانید، آن قدم ببرید». پس دو دست بریده خون آلود بر روی در مالید و روی و ساعد را خون آلود کرد.)) -تذکره الاولیا(ذکر بر دار شدن منصور حلاج) تقدیم(بی لبخند) به: منقار کرکس ها! _مغزی که از افکار ممنوعش...
-
مرزها*
پنجشنبه 2 آبان 1392 15:00
کوچ کن از وطن هرزه ی این آدم ها از لجنزار تن هرزه ی این آدم ها چندش آور تر از این نیست که رامت بکند اصطکاک بدن هرزه ی این آدم ها حیف تو اینکه حرامت بکنند و بشوی خواه ناخواه زن هرزه ی این آدم ها شایعه پشت سر هر که تو را دارد هست بی خیالِ دهن هرزه این آدم ها ........ کوچ کن تا که از این مهلکه جان در ببریم از عصب سوزی...
-
پانسمان ها (شعری در ستایش عشق)
جمعه 12 مهر 1392 09:31
پک به پک کوچه را قدم زده است , شاعری نیهلیست و پوچ گرا توی ذهن سترون کوچه پرسشی مانده بی جواب: چرا...؟ ....... من فقط شعر می سرودم و بس..که همه حول محور زن بود منطقت را بنازم ای دختر این دلیل بریدن از من بود؟ زن درونمایه های شعر مرا مملو از شرجی و عطش می کرد من برایش هلاک می شدم و...او برایم همیشه غش می کرد این زن از...
-
چگونه می شود....؟(شعری مشترک)
پنجشنبه 4 مهر 1392 15:17
با سپاس و تقدیم احترام خدمت خانم فرانک خلیلی عزیز که زحمت سرایش نیمی از این شعر بر عهده ی ایشان بود. چگونه می شود آخر خلاص شد از این تفکرات عجیبی که در سرم دارم به غیر مرگ تمام گزاره ها نسبی ست هنوز شک عمیقی به باورم دارم چقدر توی پرانتز به جبر باید بود؟ چقدر فاصله دارد جهان از افکارم دوباره در خفقان و به اختیار سکوت...
-
خونابه ها (بیوگرافی یک سقوط )
شنبه 30 شهریور 1392 06:20
دی ماه بود و من به دنیا آمدم ناچار از مادری که شکل معصومانه ی زن بود این خس خس پیوسته ی اسفند یعنی که هر چه کشیدم قطعن از سیگار بهمن بود. از کودکی این آرزویم بوده که روزی دکتر شوم تا مغز را با دل دهم پیوند غافل از اینکه در کریدور های زایشگاه من را به جای کودکی شاعر عوض کردند. پسوند نامم "شهروند دست چندم" بود...
-
گروتسکی برای همیشه و هنوز
شنبه 16 شهریور 1392 16:32
در بیاور پنبه را از گوش خود این صدا سرشار زخم و تاول است نعره های آخرین شیر است در باغ وحشی که کنار جنگل است. این عفونت زایی دنیای ماست -نطفه ی لقّ شبی در بطن روز- سرشماری بزرگ دردهاست در "گروتسک" ی که جا دارد هنوز. خط خطی هایی گم و مفقوده ایم ما نه کتبی نه شفاهی بوده ایم هیچ جا از ما نشانی ثبت نیست ما از...