مردی که خودش را خورد

مردی که خودش را خورد

اشعار بنیامین پورحسن
مردی که خودش را خورد

مردی که خودش را خورد

اشعار بنیامین پورحسن

پانسمان ها (شعری در ستایش عشق)

پک به پک کوچه را قدم زده است , شاعری نیهلیست و پوچ گرا
توی ذهن سترون کوچه پرسشی مانده بی جواب: چرا...؟
.......
من فقط شعر می سرودم و بس..که همه حول محور زن بود
منطقت را بنازم ای دختر این دلیل بریدن از من بود؟
زن درونمایه های شعر مرا مملو از شرجی و عطش می کرد
من برایش هلاک می شدم و...او برایم همیشه غش می کرد
این زن از بیت بیت اشعارم کاخ هایی برای خود می ساخت
مثنوی ها به یادشان مانده شاعری را که قافیه می باخت
چادر گل گلی به سر می کرد و به خل بازی من عادت داشت
در کنارش به اوج می رفتم....او به شدت به تو شباهت داشت
زن شعرم پس از بریدن تو کوچ کرد از میان اشعارم
کاش می شد بگویم عمر منی!مثل یک مرد دوستت دارم
.........
ماندم و زخم خوردم و مردم تا بسنجی صداقت من را
بی تفاوت به آنچه می گذرد صرف کردی تو فعل رفتن را
گفتم آخر تمام شد.. و تنم با تنت هموطن نخواهد شد
پیرزن های کوچه می گفتند: او برای تو زن نخواهد شد
پیرزن ها چه خوب فهمیدند تو سرانجام رفتنی هستی
هر چه باشد تو با پرستوها در نسب خواهر تنی هستی
بعد تو سالها به خود گفتم:کاش می شد که بازگردد...کاش
آن من منطقی به من می گفت: چیز خاصِّی که نیست...محکم باش!
........
چشم و گوشت که باز شد دیدی سکس یعنی که عشق کافی نیست
چشم خود را ببند و حرف نزن ....این تجاوز به شکل قانونی ست
من تحمل ندارم اینکه کسی بر سرت چادر جنون بکشد
در حجابی که عین عریانی ست هر شبت را به خاک و خون بکشد
گریه تا گریه...قرص بعد از قرص-این فواصل بدون من سخت است-
دیگر اما نمی کنم باور......آن زن توی شعر خوشبخت است
زن شدی تا که عاقبت باشی آب سردی بر آتش خواهش
هر دو انسان و وارث دردیم...البته با تفاوتی فاحش!
........
پاسخی بر سوال های من است...بازگشتت_که غیر ممکن شد_
بخشی از ایده آل های من است...بازگشتت_که غیر ممکن شد_
عشق بعد از تو واژه ای مهجور...حبس در لای جرز دیوار است
پانسمان ها فقط عوض شده اند...زخم بالای زخم بسیار است

نظرات 4 + ارسال نظر
مصطفی جمعه 10 آبان 1392 ساعت 02:30 http://mostafa-yeganeh.blog.ir/

دوست شاعرم جناب بنیامین عزیز
ازحس قشنگتون در سرودن اشعار بسیارلذت می برم وخوشحالم که شما را میخوانم وبا اجازه لینکتان کردم

دوست عزیز و بزرگوارم جناب یگانهبی نهایت از لطف و بزرگواری شما سپاسگزارم بنده هم با اجازه لینکتون می کنم مانا باشید

مصطفی امیری نژاد سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 15:50

سلام جناب پور حسن
خیلی ممنونم
شما خوبین؟
من خوبم، فقط با اومدن مدرسه ها خیلی کم وقت می کنم به یک شعر یا حتی وبلاگ خودم سر بزنم
خیلی عذر می خوام
شعر هم بر خلاف شما که مثل همیشه عالی سرودید، چند وقت تقریبا بی شعر بودم
امیدوارم بعدا بتونم جبران کنم
خیلی ممنون از لطفی که کردین
خدانگهدار

سلام مصطفا جان
ممنونم که منو در جریان حال و احوالت قرار دادی
خیلی خوبه که به درسات بیشتر اهمیت میدی
شعر همیشه هست اما درس نه....
ممنونم از لطفت دوست گلم
وقت کردی بازم بهم سر بزن خوشحال میشم
برات آرزوی موفقیت دارم

فرانک خلیلی دوشنبه 15 مهر 1392 ساعت 12:36

درود ها بنیامین عزیز

4 پاره ی خوبی بود . خیلی خوب .

حال و هوام عوض میشه با 4پاره . میشه مث حال و هوام وقتی که ...

ممنونم

مرسی فرانک عزیز
خیلی خوشحالم از حضور شما
و خوشحال تر اینکه پسندیدی

آرزو نوری دوشنبه 15 مهر 1392 ساعت 08:18 http://973.blogfa.com

چه آغاز دل انگیزی دارد صبح با این شعر زیبا.

حضور شما هم پای اشعارم صبحی همیشه زیبا برام رقم میزنه
مرسی خانم نوری عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد