-
آرام تر در را ببند
دوشنبه 28 مرداد 1392 20:33
فرض کن قلب مرا دارند از جا می کنند سکته ی ناقص زدم از دست تو ، لطفا بخند خواب می بینم و یا بیدار هستم؟ این تویی؟! از کجا وارد شدی توی اتاقم؟ ای لوند! قبل اسمم… بی تعارف…خواهشا “آقا” نگو دوست دارم چون صدایم می کنی بی پیشوند می توانم حس کنم شیرینی ات را در غزل مثل روح نیشکر در قالب یک حبه قند تخت خالی مرا پر کن از ایثار...
-
جای خالی ات در گیومه
دوشنبه 28 مرداد 1392 20:05
شب ها تو نت به نت به دلم “شور” می شوی فردا که شد دو…سل..دو..”ماهور” می شوی یادآور سماع دراویش عاشقی وقتی که کوک با دف و تنبور می شوی موسیقی شگرف غزل های حافظی با این ردیف ها چه قَدَر جور می شوی! من جرعه جرعه از لب تو مست می شوم تو خوشه خوشه دختر انگور می شوی می تابی و تمام تنم چشم می شود بخت منی و آخر سر کور می شوی...
-
زایمان
یکشنبه 27 مرداد 1392 23:41
امشب ببین با قاب عکست در بغل خوابیده ام پیراهنی که دوستش می داشتی پوشیده ام چشم انتظارم تا تمام این غزل کامل شود تا اینکه موزون تر شوی صغرا و کبرا چیده ام تو خاستگاهت در میان "وزن های دوری " است -این مساله را در خلال این غزل فهمیده ام- هر صبح تو از خیسی تختت تعجب می کنی چون که نمی دانی چه شب ها تا سحر باریده...
-
غزلی برای چشم های تو(2)
شنبه 26 مرداد 1392 02:44
گیچ گیجم من از معمایت ضرب و تقسیم و جمع و منهایت بخش کسری تختخوابم است جبر مجهول خالی جایت سمت آبی خواب تو رفتم تا که خیسم کنی به رویایت کاش موجی مرا به خود بکشد بر رواق وسیع دریایت خاطره پشت خاطره رج خورد زیر انبوه رد پاهایت حسرتی مانده بر دل دیوار: پنجره پنجره تماشایت ...... دشمنان قرار و خواب منند مرگ بر آن دو چشم...
-
زخم های کاری
سهشنبه 15 مرداد 1392 14:20
عاشق شدن این روزها یک جور ناهنجاری است این مساله از دید تو یک سوژه ی تکراری است می خواهی از من بگذری دنبال از من بهتری حالا تو و وجدان تو… این رسم مردم داری است? “اذن دخول”م می دهی در “بارگاه” بسترت? _رفتار تو مانند یک دوشیزه ی درباری است_ در انقباض لحظه ها من استخوانم خرد شد تنها گواه ادعایم ساعت دیواری است مازندران...
-
غزلی در خواستن و نتوانستن
سهشنبه 15 مرداد 1392 14:13
پشت طاقت خم شده از سایه ی سنگین تو نیست اصل معرفت جزو اصول دین تو محرم هر مرد این شهری به جز بیچاره من! ظاهرا برعکس هر چه مذهب است آیین تو شایعاتی هست پشتت…حرف هایی…بگذریم روزگاری بوده ام من باعث تسکین تو جمله ی ((دیگر برو دست خدا همراه تو)) تلخ بود….اما چرا با لهجه ی شیرین تو؟! طبق میلت از میان خاطراتت رفته ام تا که...
-
غزلی برای چشم های تو(1)
دوشنبه 14 مرداد 1392 01:38
همیشه از تو سرودن خیال انگیز است نثار توست غزل هام اگر چه ناچیز است اگر چه قاعدتا در خیال تو مرده ست جنازه ای متحرک که پشت این میز است مرا به مرز جنون می کشد…نمی دانی سکوت تلخ اتاقی که از تو لبریز است همیشه چرخش ما بر مدار باطل بود و قبل و بعد زمستان همیشه پاییز است نمی شود که بر انداخت نسل چشمانت اساس سلطنتی را که...
-
ما
یکشنبه 13 مرداد 1392 19:21
خلق وزن ترانه ها تنگ است واژه ها هم به گریه افتادند ارزشش از شمار بیرون است بغض هایی که هدیه ام دادند. زندگی جمع جبری جبراست با همه اختیار رفته به باد راستی خانم معلم گفت جای بابا که بود نان می داد؟ قرن قداره بستن لیلاست بد به حال کسی که مجنون است سنگ زیرین آسیا بودیم تا بدانند نرخ نان خون است. کودک در درون مان افسوس...
-
هجرت در قطار
یکشنبه 13 مرداد 1392 19:11
این بی هرجایی و در هرجایی پیامد هرج و مرج هجاهای هجرت است وقتی که زادگاهت را هجی می کنی. من جهانی را با تو می خواهم که همه ی جهت هایش به سمت شمال باشد از جنوب جهنم با تو سخن می گویم جغرافیایی جبرآلود که واگن به واگن جابه جا می شود اما تمام نمی شود من یقین دارم که عاقبت این قطار به ایستگاه باران می رسد به مجرد اینکه...
-
پیغمبر زیبای من
سهشنبه 1 مرداد 1392 02:05
لب به لب مهمانی ات را با سکوت آغاز کن از کنایه دست بردار و فقط ایجاز کن دعوتت را فاش کن پیغمبر زیبای من وحی شو بر قلب من افشای هر چه راز کن عطر دستت سطح میز شام را پر کرده است شمع را روشن بکن تکمیل این اعجاز کن کوک کردم ساز را در “دستگاه اصفهان” لهجه ات را وارد روح لطیف ساز کن فرصت پروانگی مابین دستان من است در فضای...
-
بی قراری های یک تن خونین
سهشنبه 1 مرداد 1392 02:03
1 درد مردانه تر از آن بود که تابش بیاورم اما تو درنگ نکردی و درد را تاب آوردی دستانت درختان تناوری بودند عمود بر امتداد باد مرزی بین دیوارهای شهر و جنگل آزاد. 2 تو در کجای آن شب گرگ آلود بالاپوش بارانی ات را روی دوش من انداختی که سال هاست این ابرهای بدخلق تازیانه وار بر من می بارند؟ 3 می خواهم بر این جنازه ی خونین...